2777
2789

سلام منو مادرشوهرم تو ی ساختمونیم.۴روز پیش مریض شد رفت بیمارستان منم براش ناهار حاضر کردم چای گذاشتم اومدن سریع سفره ناهار پهن کردم بعدش خاله شوهرمم اومد بهش سر بزنه .خاهر شوهرمم اومذ.

مادرشوهرم یکم ک گذشت گفت از موقعی ک دعا تو خونم پیدا شده حالم یکسره بده.بعد گفت حدود دوماه پیش رفتم تو کشو لباس بگیرم دیدم لای دستمال کاغذی چنتا گیره رنگیه(منظورگیر عکس،ک منم برا جهازم خریده بودم تو کشو میز تلوزیون گذاشته بودم بعدا عکسامو بزنم ب رسیه ,دختر خاهر شوهرمم موقع جهاز اوردن دیدش گفت زندایی اینا چیه چقد نازه،گفتم برا عکسه بعد گذاشتم تو کشو)

تا اینو گفت مادرشوهرم فهمیدم کار نوه شه خندیدم گفتم کار بچه حتما از گیره های من برداشته کسی با این چیزا اخه دعا نمیکنه ک انقدم تابلو بزاره یهو گفت ن ب ملا نشون دادیم گفت دعای زبون بنده فلانه.خاهرشوهزمم گفت اره قشنگ ۵تا هم بود ب تعداد خونواده ما معلوم نیس کی کرده.(درصوزتی ک با منو شوهرم میشیم۷تا),قشنگ منظورشون من بودم ک گفتن بعد اینک تو جهاز اوردی پیدا شد.منم گفتم برم ببینم گیره هام هست یا ن مال من ۱۵تا بود اگ ۱۰تا مونده باشه همین بچه برداشته بازی کنه(دخترش کلاس چهارم)

بعد اومذم دیدم بله گیره من ۱۰تاست بردم پایین.یهو خاهر شوهره گفت ن قبل جهاز اوردن تو پیدا کردیم.دختر من دست نمیزنه ک.تازه اینارو دید گفت زندایی داره از اینا من دیدم.

منم یکم بعد اومذم بالا پیش شوهرم بغضم ترکید گفتم خاهرو مادرت قشنگ بهم تهمت زدن گفتم حاضرم قسم بخورم کار بچه بوده.شوهرمم جوش اورد بره پایین من نزاشتم گفتم چیزی نگو بدتر میشه.خدا بالاسر هست خیلی دلم شکست.فردا صبحش شوهرم میره پایین میگ بهشون و بچه خاهر شوهرم لو میده ک کار خودش بوده.مادرشوهرمم میاذ دعوا ک چرا ب پسرم گفتی بچه غش کرد از گریه ۴تا گیره ارزش داشت.خاهرشوهرم گیره میخرن میارن برام بالا بعدش میگ دیگ دخترم رو نمیزارم بیاد خونت تا چیزی گم بشه تقصیرکار نشه.

کلا طلب کارشدن.ک چرا حرف زنونه رو ب شوهزت گفنی مارو ب خاکو خون کشید.شوهرم خیلی ادم ارومیه فقط طرفدارحقه خیلی حالا هرکی باشه.

مادرشوهرم اومد ی عضر خاهی الکی کرد گفت ببخشید من قصدم تو نبودی درصورتی ک شوهرم میگ ۲ماه پیش بهت شک کرد من گفتم زنم اینجوری نیس چیزی نگین.میگ بلاخره خاستن بهت ی دستی بزنن.جلو مادرش گفت اینارو.

گفت مادر اگ وجدان داری بگو منظورت زنم نبود.مادرشم گفت نبوذ ی عضر خاهی کرد منم گفنم نمیتونم ببخشم .

الان ۴روزه نرفتم پیششون پایین واقعا نمیتونم ببینمشون.درصورتی ک مادرشوهرمم مریضه همش نمیرم پایین

منم اینجا عروس شهر غریب شدم.

شما بودین میبخشیدین؟

پزشک دهکده ام😇

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

دیگه شوهرت برخورد کرده دیگه

بله من باشم‌ چون دفعه اوله میبخشم

زندگی من سالهای سال درگیر بدبیاری و مشکلات متعدد و ..بود.تلاشم زیاد بود و جوابم کم..دست به طلا میزدم خاک میشد..یه شب از ته دل، از اون ته ، ته از خدا خواستم فقط بهم نشون بده چرا؟ و نشون داد....نذرهای ادا نشده..یه دفتری برداشتم تمام نذرهایی که ادا نکرده بودم رو نوشتم ، به ازای نذرهایی هم که فراموش کرده بود یه ختم ۱۲۴,۰۰۰ صلوات برداشتم و شروع کردم به ادای نذرهام..دونه به دونه رو ادا کردم. سخت بود، زیاد بود، اما اداش کردم..خدا رو شاهد میگیرم که ورق زندگیم برگشت..نمیگم یه شبه پولدار شدم و به عرش رسیدم و ...اما مشکلاتم نصف شد، بدبیاری هام تموم شد و جواب زحماتم رو گرفتم..الان اگر نذری کنم همون لحظه یاداشت میکنم و از همون لحظه شروع میکنم به ادا کردنش..نمازام سر وقته و تاثیرش رو تو زندگیم تو هر ثانیه دارم میبینم...این تجریه زندگی منه..بزرگترین تجربه..داستان کاملش تو تاپیکام هست..

نه نمیبخشیدم

بهتر شد به شوهرت گفتی هر چی میشه به شوهرت حتمااااا بگو

بهتر هم شد اون بچه رو دعوا کردن


از اون بهتر که دیگه خواهرشوهرت بچش رو نمیفرسته این خیلی خوبه😊

نمیتونی با خانواده ی شوهرت قطع رابطه کنی 

اصلا نمیشه

باهاشون رابطه داشته باش 

ولی دیگه کمتر برو  اتفاقا بهونه ی خوبیه😂😂😂

چقدر ازین حرفای خرافاتیه جادو جنبلی بدم میاد که آخرشم همش تهمته و افترا، یکی به اونیکی تهمت میزنه فلانی منو چشم زد حسوده چشمش دربیاد تخم مرغ میشکونن و اسپند دود میکنن چشم یارو دربیاد، یکی به اونیکی تهمت میزنه که تو واسم دعا نوشتی و از خدا هم نمیترسن سر این تهمتا و جادو جنبلا

دیگه شوهرت برخورد کرده دیگه بله من باشم‌ چون دفعه اوله میبخشم

دفعه اول ک تهمت زدن.

ولی جلو خاله شوهرم.

واقعا قلبم شکست.

چن روز پیش تو حموم بودم تازه لباس دراورده بودم گوشیم زنگ خورد فک کردم مامانم اومدم بگیرم دیذم مادرشوهرمه.

گفت بیافشارمو بگیر گفنم من تو حموم بودم لباس تنم نیس خیس تنم دوش بگیرم میام‌.

همینو ب شوهرم گفته زنت نیومد فشارمو بگیره.خیلی دیر اومد بهونه گرفت

درصورتی ک خدا شاهده نیم ساعته تند تند رفتم.




پزشک دهکده ام😇

نه نمیبخشیدم بهتر شد به شوهرت گفتی هر چی میشه به شوهرت حتمااااا بگو بهتر هم شد اون بچه رو دعوا کرد ...

مادرشوهرم خیلی ب پسرش وابسته.

شوهرم میگ فک میکنه تو منو بردی برا خودت.

میگم من اومدم شهر غریب تو ی ساختمون کجا برذمت اخه.

واقعا خسته شدم .شوهرمم خسته شده طفلی از دست مامانش.ولی طاقت ناراحتی مامانشم نداره.

میگم جدا بشیم.میگ الان دوماهه عروسی کردیم.یکم یگذره خونه روجدا میکنم یکم این جو بخابه الان یگم بدترع

پزشک دهکده ام😇

حالا که عذرخواهی کرده اگه دوباره تکرار کرد دیگه سرد برخورد کن ولی الانم یکم لفتش بده تو آشتی 

دیروز خاستیم بریم بیرون تو حیاط بودن سلام دادم.

پدرشوهرم جواب داد،مادرشوهزم حتی روشم اونور کرد.

طلب کارن ازم انگار.

پزشک دهکده ام😇

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز

داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته