دایی همسرم فوت کرده وتهرانه ما شهرستان 2000کیلومتریاشایدم بیشتر فاصلس وضع مالیمونم خرابه حالا شوهرم گیرداده که بریم هرچی میگم راه دوره خرج داره حالیش نیس دلم گرفته اصلا حرفمو گوش نمیده و بفکر خرج و مخارج نیس 7ت وام برداشتیم ک یخچال بخریم میخاد حتما همونو خرج کنه
آهان متوجه نشدم در هر صورت حالا یه سفر افتادین دیگه وسایل از خونه بردار که خرج خورد و خوراک نکنید اندازه دو وعده برنج مثلا یا ماست چکیده اگه بتونی خودت درست کنی به عنوان شام یا میان وعده خیلی خوبه کوکو سیب زمینی و اینا درست کن... هر چی باشه داییش هست حتما خیلی دوسش داره خوب ان شاء الله به سلامتی برید و برگردید
پس یعنی خودتون اگه خدای نکرده دایی نزدیکاتون فوت کنن همین قد هم راحت ب شوهرتون میگین نریم چون پول نیست وقتی اسی ب شوهرش این میگه فقط دایی نیست شوهرش یادش میمونه همین کار با اسی هم میکنه اگه خودش راضی مراسم نزدیک های خودشم شوهرش این بگه نره خب کاذی میکنه پس اسی سر حرفت بمون فقط یادت نره دور از جون حتی اگه عزیز تر از دایی هم بمیره نمیزاره چون دایی با داداش با خواهر با مادر هم فرقی نداره
لالا بخواب خدا خسیسه واسه کمتر کسی خوب می نویسه یکی لبهاش همیشه غرق خنده اس یکی چشماش تو خوابم خیس خیسه