یک ماهه کات کردیم خیلی همو دوس داشتیم قرار بر ازدواجبود روز اخر گریه کرد دستمو گرفته بود ولی گفت نمیشه دیگ ...
هنوز استوریمو میبینه شمارمو داره ...قرار بود عکسامو ک دستش بود بیاره نیاورده ...فال گرفتم افتاد ک گرفتاریو مشکل داره پنهونکاری داره...خیلی دوسم داشت خیلیییی همه میدونستن میگفتن این چرا همش مث چسب چسبیده به تو همه میگن برمیگرده پیشت دوباره خودم احساس میکنم یچیزی شده بود ک نتونست بهم بگه ...خیلی اذیت شدم تواین یک ماه و میشم خیلییی ...بنظر شما چی قراره بشه چرا باید یهو اینجوری میشد برمیگرده؟
من چجور به زندگی عادیم برسم
اگدیگاوکی نشدیم من میتونم ازدواج کنم بعدا؟ تجربه مشابه داشتین؟از همه بدم میاد انگار هیچ پسری دیگ قشنگ نیست(: نه کارای روزانمو میتونمانجام بدم نه درس بخونم محبتم به خونواده کمشده خیلی دپرسم اشک میریزم
من میدونم ک خیلیییییی دوسم داشت خیلی یعنی بی اندازه
یعنی چی توسرشه؟
میشه براموندعا کنید(:
مرسی که جواب میدید و تجربه یا نظرتونو میگید
فقط خیلی حساس شده روحیم من یه ابان ماهی شیطون بودم یک ماهه عوض شدم خنده هامو یادم نمیاد لطفا یچی نگید گریم بگیره خیلی جنگ اعصاب دارم(: