براکسی که تازه صفراشو عمل کردهچی پیشنهاد میدین به عنوان غذا بخوره جون بگیره

مرسی عزیزم غیرازاینا چی میشه پخت ته دلشو بگیره واسه فردا که میاد خونه میخوام یه چیز تو مایه های سوپ

مرسی عزیژم

مرسی عزیزم حالم اصلا خوب نیس کلی درد خودم دارم کلی مشگلات ازبدشانسی همش افتاد تواین عمل مامانم دیگه راهمو گم کردم دیذی یه وقتا هرچی تلاش میکنی نمیشه اوضارو جمع کرد هی پشت هم همه چی خراب میشه هی بن بست پشت بن بست ازطرفی خواهرم یهم ثابت شدن دلم واسه مادرم سوخت من از۶صبح دیروز تو بیمارستان بودم تاالان دیشب که کلا نخوابیدم شب قبلشم همینطور ولی خواهرام نه تنها نیومذن ازاین تعارف الکیا که میخوای بیایم بلکه دیشب زنگش زدم گفتم  میتونی برا فرداظهر مامان یه چیزی دذست کنی گفت نه مغازم پیش خودم گفتم طرف کارش دولتی هم بود دوساعت مرخصی میگرفت یاصبح زود پامیشد غذا میذاشت بار اخه این یعنی الان درمغازشو باز میکمه میره پشت میز میشینه تا مشتری بیاد نمیتونه یه غذا درست کنع بده دم خونه بابام اونجا که بودیم کسایی که هم عمل مامانم بودن تمام دختراشون دورشون بودن دو سه تا بچه داشتنو گذاشته بودن جایی که فقط بیان.گفتم اینهمه مامانم کارااینارو کرد بچه نگه داشت واسشون که تهش مغازشو ترجیح بده به مادرش ببخشید طولانی شد دلم خونه

مرسی عزیزدلم من واقعا هیچ گلایه ای بابت کارایی که براش میکنم ندارم من فقط دلم میسوزه ازاینکه بااین همه سختی و مریضی که مامانم داشته همیشه به اون دوتاکمک میکرده اونا چجوری دلشون قرصه چجوری میتونن تااین حد بی تفاوت باشن نسبت بهش.امروز گفتم نکنه مامان پیش خودش بگه تنهاس دختراش محلش ندادن وخب متاسفانه وقتی خیلی زیاد رفتار بد خواهرات ببینی اصن دلسرد میشی به روشون نمیارم اما میترسم از روزی که کامل ازشون تنفرپیداکنم همین الانشم از دلم رفتن

مرسی عزیزم بعضی وقتا میگم کاش نبودم تواین خانواده دیدن بی مسئولیتیه اینا خیلی بده حداقلش عین همن دیگه کسی که مثل خودشون نباشه ازبین میره