خواهرم دکترای روانشناسی کودکان داره هفته ای یکبار میره پیششون خیلی مهربونن یکیشون رو تعریف میکنه میگه اینقدر این دختر ماشاءالله باهوشه میگه سرزبون داره میگه حتی سربه سرمنم میزاره کلی میخندونتم قبلا جای دیگه رفته بودم چندسال پیش یه پسربچه بهم گفت مامان من میشی دلم خون شد دیگه نتونستم برم ولی از اونموقع سالها گذشته الان اینجا جای دیگه ای هستش کلی براشون خوراکی گرفتم برم ببینمشون
عزیزم‌چه خوب
الهی عزیزم 🥺♥️ منم خیلی دوستشون دارم ولی طاقت دیدنشونو ندارم 😢♥️
برو که اونا سرشار اززندگی وپاکی ان
انشالله منم روز بتونم ی بچه به فرزندگی قبول کنم☺
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
16 ثانیه پیش
21 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز