دوست صمیمیم با چندتا از همکلاسیامون که من فقط در حد خوش بش و جایی دیدنی سلام علیک دارم دوره انداخته بودم چهار نفرن خونه دو نفرشون عصرونه رفتن حالا ده روز پیش من از مشهد اومدم دوست صمیمیم گفت آره صبح خونهی اونا رفته بودیم و گفتن بعدازظهر میخوام برم فلان جا ینی خونه ی ما گفتن آره ماام خیلی دوست داریم خونه ی اونا بیاییم و دفع بعد دوره خونه اونا تو باهاش هماهنگ کن ینی خونه ی من حالا دوستم به من گفت منم اون موقع واقعا خسته مسافرت و مهمون بودم و هفته بعدش امتحان داشتم گفتم حالا بذار امتخانمو بدم خودم میگم یه روز باز یه بار دیگه پیام داد گفت کی بیاییم گفتم هنوز امتحانمو ندادم امروز باز پیام داده اینا میگن بریم گفتم من دوتا دیگه امتحانام مونده بعدم خودمم این هفته همه اش جایی دعوت دارم خونمون مرتب نیس بعدم به من چه خودشون دوره انداختن اصلا من صنم خاصی باهاشون ندارم که بخوام دعوتشون کنم دوجا رفتن به من نگفتن حالا بیان خونه من