شوهر من دست بزن پیدا کرده بود و خیلی داشتم سواری میدادم اون اواخر تا اینکه پدرم برا اولین بار پشتم دراومد...بعداز اون یروز گوشی شوهرم و پیامای خواهر و مادرشو دیدم عرق سرد کردم ینی باورم نمیشد که انقد نمک به حروم باشن،فهمیدم همه چی زیر سر اوناس و شوهرمو پر میکردن،خواهر شوهرم خودش عین حیوون کتک میخوره تلافی عقده هاشو سر زندگی من درمیاره،همش پیاماش هست که میگه نزدیک زنت نشو ازش تعریف نکن رابطه باهاش برقرار نکن...منم دیگه نه زنگی زدم نه پیامی بهشون دادم چون ذات خرابشونو شناختم،اما شوهر من میگه تو امور زندگیم بهم کمک کردن تو هم زیاد رفتی ارایشگاهشون مجانی کار واست کردن،اما من مجبور بودم چون شوهرم پول ارایشگاه نمیداد میگفت ما خودمون سالن داریم نرو غریبه،حالا موندم چه کنم؟منت کاراشون رو سرم هست و من بد شدم این وسط شوهرمم که مادر خواهرشو سجده میکنه از بس بچه ننس...من نه بی احترامی کردم بهشون نه هیچکاری کردم فقط چت هاشونو بلاک کردم گوشیشونم ورنداشتم چون پرروتر از این حرفان ولی میدونم پشت سرم هزارتا قسم دروغ میخورن،ابرو جا نذاشتن برام،شما بودین چکار مکردین؟