تو یه شهر دیگه داره زندگیشو میکنه؛ خبر هم نداره...در حد دو ساعت همو دیدیم و باهم صحبت کردیم راجب شغلش منم به عنوان مشتری...اون رفت پی زندگیش ولی تو ذهن من جا خوش کرده...اگه بفهمم عروسی کرده چیکار کنم؟! هیچ دلیلی واسه رفتن به شهر اونا ندارم اونم حتما نخواسته منو اگه میخواست که میگفت.شاید اگه خوشکلتر بودم بیشتر به چشم کسی که همش تو فکر و لحظاتمه و شده دلخوشیم میومدم بچه ها من چیکار کنم دست خودم که نیست..چطور ممکنه شریک کل لحظاتم رو که خیلی دوسش دارم کنار بذارم. دوست دارم که برسم بهش
انشاءالله بهش برسی
ولی خودتو درگیر عشق یه طرفه نکن
فقط تو دوساعت عاشق شدی عزیزم عاقلانه فکرکن خیلیا با شناختم ازدواج کردن آه ناله میکنن بسپر به سرنوشت هرچی صلاحه
انشاءالله هر چی به صلاحته همون شه
اگه قسمت همید زودتر بهم برسید
اگرم نه یکی بهترش نصیبت شه
هر روز با خودت تکرار کن
عزیزم فکرمیکنی ماحالمون خیلی خوبه مشکلات همیشه هست مهم چجور کناراومدن با اون مشکل هست یادت باشه هیچوقت این شرایط نمیمونه مطمئن باش توام طعم ارامشو میچشی فقط صبر توکل من به صبر ایمان دارم همه چیز درست میشه مطمئن باش
تاپیک آخرم میاید؟؟؟
واقعیت یه چیز دیگه است بهتره خودتو گول نزنی
مردایی که عاشقانه اومدن جلو باز یه چیز دیگه از آب درومدن
پس به خودت بگو من لایق بهتر از این هستم
باید این دوره رو رد کنی هرجورشده کاری کن حالت خوب بشه حتی با کارای کوچیک مثلا کشیدن نقاشی دیدن سریال مورد علاقه خوندن کتاب خودتو سرگرم کن به خدا نزدیکتر شو مطمئن باش ضرر نمیکنی من هیچ نمیشناسمت اما بهت قول میدم همه چی درست میشه دلم برات روشنه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
