2777
2789
عنوان

خواهر شوهر حسوددد نچسب 😭

663 بازدید | 72 پست

سلام بچه ها فک کنین دارین ب خواهر خودتون کمک میکنید...من نامزدی هستم یک سال بهم محرم بودیم و یک ماه دیگ عقدمونه..ایشون ی خواهر دارن عقده ای ب تمام معناس از اون دسته ادماس ک تازه ب دوران رسیده و میخوان خودشونو خالی کنن با پول خرج کردن و چشم هم چشی دیگران...کااافیه من ی کاری کنم اونم حتما باید انجام بده لباس میخوام بگیرم باید بره بخره جوری ک موهامو کوتاه میکنم اونم میگ منم میخوام کوتاه کنم با دوستام میرم کافی شاپ اونم حتما باید فردا با دوستاش بره کافی شاپ اصلا هرچی ک ب ذهنتون خطور کنه ابم بخورم باید بدونه کی خوردم و با چ لیوانی نامزدم گف این اینجوری نبود از وقتی تو اومدی اینجوری شده فک میکنه تو هرکاری کنی خوبه و قشنگ میشی اینم میره ازت تقلید میکنه اینم ب کنار ک نامزدم دستش خالیه و باید خونه بخره یا حداقل ماشین بگیره اصلا چیزی ب نام درک یا شعور نداره تمام پولای باباشو برمیداره جوری ک باباهه ب قرض کردن میفته الان متاسفانه سر دختره 30میلیون ب قرض افتاده و من باید قید جشن عقد رو بزنم 😔جدیدا نامزد کرده و نامزدش گفته من عقد نمیگیرم ولی ب جاش عروسی خوب میگیرم




بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

دختره اومده ب باباش میگ باید اساس گنده هارو تو واسم بخری جشن عقدم میخوام خودت برام بگیر وقتی اینو شنیدم بغض گلومو گرف گفتم خدایا میبینه من بک سال نامزدم میبینه داداشش هیچی نداره و باید حداقل باباش کمکش کنه با پولی ک داره نمیتونه اصلا 😔ب ابجیم گفتم بیا دنبالم حالم بده منو از اینجا ببر رفتم خونه ی دل سیر گریه کردم هرکاری میکنم بهم میگن زشتن لباس میگیرم میگن زشتن ناخن کاشت میکنم میگن زشتن بعد دقیقا فرداش میره همونو میخره ی بار ناخن کاشتم ی جوری زد تو ذوقم ک اه اه این چیه زدی چقد زشته یک ماه بعدش گف عکس ناخنتو بفرس میخوام برم مثش بزنم الان بینیمو عمل کردم قبلش میگف نکن الکی میخوای بینیتو عمل کنی اما الان بهم گف منم میخوام دماغمو عمل کنم نامزدم بهم قول داد (تازه نامزد کرده) خلاصه نگم براتون اینا ی جز از چیزای کوچولو بود من برم جورابم بخرم باید بره بخره خسته شدم دارم روانی میشم لباس میخرم از ترس باید قایم کنم طلا میگیرم باید قایم کنم من خانوادم عادت دارن تولدم ک میرسه برام طلا میگیرن این وقتی فهمید ب مامانش گیر داده من تولدم طلا میخام عین چیزی ک زن داداشم براش خریدن دقیقا همونووو

مگه مجبوری هرکار میکنی بهش میگی

یک عدد ❤ مهربان❤ هستم 😁😻بچه ها من یه دونه ❤ پسر ❤دارم گفتم بگم بهتون دروغ گو نشم😘...❤خدایاااااا خیلیییییی دوستتتت دارمممممم❤.میشه مراقب خانواده م باشی میدونی که نفسم به نفسشون بنده🙏❤🙏❤خدا جونم با اینکه سختی زیاد کشیدم ولی با دادن عشقم همه رو برام جبران کردی ممنونم ازت خدای خوبم🙏❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
خب قرض اوردن اونا به تو چه ارتباطی داره؟ ازکجا میفهمه تو کجا میری کی میری کافی شاپ و چیکارا میکنی؟&n ...

بعضی موقع استوری میزارم یا مثلا پی ام میده میگ کجایی میگم فلان جام یا مثلا مامانش ب مامانم زنگ میزنه مامانم بهشون میگ

امشب ک بهم پیام داد میخام منم دماغمو عمل کنم خیلی بهم ریختم دیگ ب جنون رسیدم من مشکلی ندارم از این شاید یکی از بعضی چیزام خوشش بیاد و بره بگیره اما این دیگ از حدش گذشته دیگ همه اطرافیانم فهمیدن نمیدونم چجوری باهاش رفتار کنم خجالتم میکشم بهش بگم اونوقت میگ حسوده ولی بخدا من اصلا حسود نیستم فقط از این ناراحتم ک همش چشم هم چشمی از من می‌کنه حتی مامانشم گف دخترم کلا چشم هم چشمی میکنه تا یکی ی کار میکنه اونم باید بکنه من از این قضیه خیلییی ناراحتم از این میترسم فردا برم تو خونم هروسیله ای واسه خونم گرفتم اونم بره دقیقا همون رنگ همون مدل رو بگیره رفت و امدمم کم کردم ولی خب فایده نداره😔

به نظرم شما ازین ناراحتی که پدرمادرش براش انجام میدن..

شما چشمتو وا کردی شوهرتو انتخاب کردی گه چیزی نداشته

پدرشم دوست داره برای دخترش خرج کنه

شمام فید جشن عقدو نزن بگو خانوادت برات بگیرن خب..

همخ جا رسمه جشن عقد با دختره 

💕

مگه مجبوری هرکار میکنی بهش میگی

بابا من نگم کجا میرم من بیرون باشم بگه بیا خونمون یا میخوام بیام پیشت مجبورم بگم دارم میگم حتی دوستامو شب دعوت کنم خونمون اونم باااید فرداشب دوستاشو دعوت کنه

ببین منم تازه عروس هستم‌و این حرفا که زدی درک‌ میکنم چون منم شرایط مشابه تورو دارم نه تنها خواهرشوهر بلکه دوسه نفر دبگه یعنی یک نفر نیستن از خانواده شوهرم.منم اولا همه چیو میگفتم اینکه فلان چیزو ازکجا خریدم الان با همسرم یا تنها کجا رفتم چیکار کردم یا استوری میزاشتم ، ولی بعدا متوجه شدم نباید اینکار کنم الان اصلا استوری اینا نمیزارم زیاد و اصلا چیزیو توضیح نمیدم. من عقد خوبی داشتم و دقیقا دخترخواهرشوهرم که خیلی به من حسادت میکنه همه چیزش شبیه من بود ولی من اصلا اهمیت نمیدم گاهی یه تیکه های ریزی میام ولی میگذرن سریع و نباید بهش بگی چیکار میکنی و اینا .

یچیز دیگه به عنوان خواهر بهت بگم اینکه بخاطر خانواده شوهرت و حتی خود شوهرت از خواسته هات کوتاه نیا مثل مراسم عقدت، اصلا به تو ارتباطی نداره که یکی دیگه پول خرج کرده و الان نمیتونن برات مراسم بگیرن بگو ما از قبل برنامه ریخیتم‌و باید مراسم داشته باشیم بزار بقیشو خودشون حل کنن 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792