سلام بچه ها خوبید؟ امروز انقدر گریه کردم شوهرم پاش و کرده تو یه کفش که بریم ساختمون مادرشینا زندگی کنیم میگه گرونیه بریم اون جا کرایه ندیم مادرشینا هم بیشتر شهرستانن شوهرم میگه مادرمینا هم که نیستن بگی نمیتونم پیش مادر شوهر باشم..
ولی بچه ها اون خونه خیلی قدیمه کفش حتی موزاییک هم نیست سیمانه منم کلی ظرف و ظروف دارم اشپز خونش کوچیکه و چند تا کابینت بیشتر نداره یعنی باید راحت ۲۰ یا ۳۰ میلیون خرجش کنیم.
حالا هر چی پول پیش دست صاحاب حونه داریم باید بدیم اون حا رو درست کنیم حتی باید ۵۰ تومن بدیم که مستاجری که الان خونه ی مادر شوهرمه از اون جا بلند شه
دارم دق میکنم به شوهرم میگم چرا کل سرمایمون و بدیم اون جا؟؟
میگه عوضش از سالای بعد کرایه نمیدیم و میتونیم پس انداز کنیم
ببخشید طولانی شد ولی دارم دق میکنم من دوست ندارم برم اون جا