ما خانوادمون ابنجوریه که وضع مالیمون از بقیه فامیل پایین تره و خیلی وقتا یه رفتارایی دیدیم که ترجیح دادیم دیگه باهاشون کمتر رفت و آمد داشته باشیم. دوست خانوادگی هم نداریم.
اگرم بخواییم بزنیم از خونه بیرون
خونمون حاشیه شهره که تقریبا زیاد مغازه دورمون نیست. و تا مغازه ها حدود 20 دقیقه پیاده روی باید کرد.
ازطرفی بابامم بیشتر وقتا سرکاره یا خسته است و نمیتونه ببرتمون بیرون. (بیرونم که میریم کسی نیست باهاش بریم. دلمون وا نمیشه)، از طرفی اونقدرم مخارج بالاست که آدم نمیتونه زیاد بره بیرون چیزی بخوره یا بره خریدی چیزی. منو مامانمم رانندگی بلد نیستیم. مجبوریم بمونیم خونه. داداش کوچکترمم همبازی نداره. خیلی دلم براش میسوزه. تو این سن باید بازی کنه و شاد باشه ولی همش تو خونه کز کرده پای گوشی. بچه های کوچه و محله هم خیلی بی ادب و ظلمن و اذیتش میکنن واسه همین کوچه هم نمیره بازی کنه. و خب همه عمرمون همینجوری داره میگذره تو خونه... روز به روز همه چیز داره مسخره تر میشه... افسردگی دارن میگیرن مامان و داداشم😔 هرچی فکرمیکنمم کاری از دست من بر نمیاد😔خواستم یکم درد و دل کنم بگم شما فکری به ذهنتون نمیرسه؟