سلام بچه ها تا حالا شده جلو شوهرتون شرمنده بشین و احساس کنین از دستش دادین؟ شوهرم روز سه شنبه اومد خونه گفت برام یه گرفتاری پیش اومده طلاهاتو باید بفروشیم و خلاصه خیلی جدی گفتم بگو چی شده گفت یه بدهکاری دارم و .... خلاصه رفت سمت اتاق خواب رفتم دیدم میخواد طلاهارو برداره جلوشو گرفتم گفت قول میدم براتمیخرم گفتم اینا حق منه منم اول زندگی اینا رو خرج نمیکنم خلاصه یکی اون گفت یکی من و گفت اینا رو بده برات تا دوسال دیگه همینقدر میخرم و ... گفتم تو اول زندگی بدهکار شدی اون موقع ورشکستی گفت پس به پدر یا مادرت بگو گفتم اونا هم ندارن و.... بعد دعوامون شد گفت تو گرفتاری باید پشتم باشی گفتم من حق خودمو اینجوری نمیبازم بعد رفت یه لیوان اب خورد اومد گفت همش دروغ بود من اصلا بدهکار نشدم منم انگار اب یخ ریختن روم گفت تو هم یه گشنه عین داداشات واون خانواده در پیت و سطح پایینتی گفت از این به بعد فقط خرجی تو از من طلبکاری ساری دو دست لباس و همین بریز بپاش قرض دادن به بابا ننت و همش تموم به داداشتم بگو یا پول وامشو بده یا سفته هاشو میزارم اجرا زندان....گفت از این به بعد وظیفت کوتاهی کنی غذا نباشه و....دندوناتو خورد میکنم بچه ها از اونروز عوض شده اصلا نمیشناسمش میخواستم برم خرید خونه پول نداد.....گفت پیامک کن میخرم باهام یه کلمه حرف نزده روم نمیشه هیچچچیی بگم اول زندگی ریدم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
در زندگی یاد گرفتم: با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند😏با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه میکند🙄از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود😏و تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم🙄و سه چیز را هرگز فراموش نمیکنم:۱-به همه نمیتوانم کمک کنم۲-همه چیز را نمیتوانم عوض کنم۳-همه من را دوست نخواهند داشت(فدای سرم😊)