اومده بهم میگه برادرم جمعه با دوست دخترش و دوستش و دوست دختر دوستش میخواد بره شمال به منم گفته برم باهاشون منم گفتم نه
میگه چرا نه من که نمیرم با دوست دختراشون لاس بزنم داداشمه و اصلا شب برمیگردمو هزارتا بهانه ی مسخره منم گفتم اگه من میخواستم برم مثلا همچین جایی تو میگفتی برو میگه نه مگه من غیرت ندارم، منم گفتم من دلم نمیخواد بری اومدی ازم نظر پرسیدی منم میگم نه بهانه ی الکی میاری،میگه نه تو حساسی الان من چی بگم به این