خوندم
درکت میکنم
بابای منم کلی کمک برادر کثافتم کرد که ازدواج کنه آخرشم خودش و زنش جواب بابامو با توهین و بیشعوری دادن
وقتیم میگفتم پرروش نکنید میگفتن تو حسودی الان رسیدن ب حرفم
همیشه منو گذاشتن تو حاشیه و ب برادرم اهمیت دادن در حالیکه این منم ب فکرشونم تموم بدبختی ها و مریضی هاشون واسه منه و الان پشیمونن که دیگه واسم ارزشی نداره
اهمیت نده
سخته ها اما شدنی