4سال باهم بودیم چون شهرامون دور بودن و من تک فرزندم خانواده ها مخالفت کردن منم وقتی دیدم ایشون اصلا تلاشی نمیکنن برای رفتن به سربازی حتی دنبال کار درست و حسابی هم نیستن با اینکه لیسانس دارن بیخیال شدم و براش شرط گذاشتم که هر وقت رفتی دنبال کار و سربازیت و تونستی بیای شهر ما زندگی کنید و خانوادت راضی شدن تشریف بیارین وگرنه که هیچ حالا امشب مادرش پیام دادن که هنوز دوستش داری موندم چی بگم آخه دوست داشتن با این شرایط چه فایده داره زندگی برپایه احساس که نمیشه فقط