زمان که تقریبا یکی دوساله بود دوسه بارنصف شب یهو بیدارشده بود وگریه کرده بود گریه شدید که اصلا باهیچی قطع نمیشد وهمینطوری ادامه میداد ماهم فکر میکردیم ترسیده وسعی میکردیم ارومش کنیم ولی اون همچنان باچشمای بسته گریه میکرد
سال قبل تابستون نصف شب من دیدم صدای عجیبی از اتاق دخترم میاد رفتم بالا سرش دیدم چشماش سفید شده و بلند گریه میکنه هرچه قدر تکون میدادم اصلا نمیفهمید تا به زور گریش قطع شد گفتم بلند بشه بره دستشویی دیدم پاهاش گرفته ونمیتونه راه بره به زور کمک کردم بردم همسرم که دید اینطوریه برداشت دخترمو همون نصف شبی برد بیمارستان روبه روی خونمون که بیمارستانه اطفاله من چون پسرم خواب بود نشد برم بعد زنگ زدن که خانم دخترتون مشکوک به تشنج هست و بیاین اینجا چون همراه اقاقبول نمیکردن من پاشدم رفتم بیمارستان سه روز موندیم و ازمایش گرفتن الحمدلله مشکلی نبود دخترم وبردیم فوق تخصص اعصاب کودکان نوار مغز برداشتن والحمدلله سالم بود
الان از تابستون تاحالا سه بار نصف شبی دخترم همونطور توخواب گریه کرده باز بعد گریش میبینم پاش گرفته یا مثلا بلند میشه هذیون میگه
امشب همسرم مسافرت کاری بود الان بازم همونطور بلند شد گریه کرد ویکم حرفای نامربوط زد و خواستم ببرمش سرویس دیدم یه پاش گرفته مثلا یکم راه میره میبینم داره میافته هرسری هم این اتفاق میافته اصلا صبحش پا میشه هیچ کدوم از این اتفاقا یادش نمیاد و مثل روزای عادی بلند میشه