سلام دوستان من 5 ماه هست با اقایی در حال اشنایی بودم که همشهری هستیم و پدر و مادرش با پدر مادر من دوست بودن و خودش با شوهر خواهرم
من خودم شاغل هستم و ارشد خوندم دانشگاه تهران و حقوقم نسبتا با توجه به دختر بودنم بالا هست
جدیدا هم عضو هیت مدیره شدم یعنی دو جا کار میکنم
بخدا از نظر چهره چیزی کم ندارم بینیم یکم قوز داشت عمل کردم بقیه اعضای صورتم خوبه همه میگن خیلی خوشگلی البته بقیه میگن
بخدا خود پسره اومد جلو بیا اشنا بشییم تورخدا منم قبول کردم خانوادم تقریبا گفتن خوبه
من هر روز عاشق تر از دیروز شدم بعد سه روز پیش گفت میرم باشگاه
من دیدم دیر کرده نگران شدم زنگ زدم جواب نداد دیدم ی شماره بهم زنگ زد گفت شما با این شماره کاری داشتین گفتم به شما مربوط نیست بهش زنگ زدم و جواب داد گفت نه دختر خالم بود دختره از اون دورر میگفت نه دوست دخترشم
واقعا قلببم شکست چرا اخه با من اینکارو کرد اون خودش اومد جلو
من چکار کنم مریض شدم حالم اصلا خوب نیست اصلااااااا دیگه توانی ندارم چرا پسرا اینقدر بد شدن من چطور اینده به بقیه اعتماد کنم اخه