همیشه فکر میکردم دردونه بابامم و منو بیشتر دوس داره
چون تک دخترم
همیشه بیشتر بهم بها میداد
ولی همش کشک بود
مخالف ازدواجم با عشقم بود و الکی روش عیب میذاشت
ولی امروز فهمیدم دلیل محبت ها و مخالفتش برادر زاده عوضیش بوده
عموی بزرگم و بابام باهم شریک یه کسب و کارن
پسر عموم خارج درس میخونده و تابستون برمیگرده ایران. نگو که اینا واسه من و اون برنامه چیدن و بدون گفتن به ما بریدن و دوختن که با هم ازدواج کنیم و هدیه ازدواجمون اون کارگاه باشه که به اعتقاد خودشون دست غریبه نیوفته
احساس حقارت میکنم
من یکی دیگه رو دوس دارم
از طرفی پسر عموم یه دختر باز بی همه چیزه