من شوهرم رو از ته دل انتخاب نکردم. راستش خاله هام شوهر نکرده بودن ترسیدم منم بمونم خونه. خیلی با هم تفاوت داشتیم هم از لحاظ مای و خانوادگی ولی اخلاقش بد نبود
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
امروز خواهرش اومده بود خونمون برگشته میگه پارسال میتونستم خونه رو عوض کنم خانم منطقه پایین تر رو دوست نداشت دیگه نخریدم. در حالیکه دروغ میگه پارسالم هیچی نداشت.بعد بهم میگه تو طلاهات رو ندادی بفروشم خونه رو عوض کنم. آخه من طلای آن چنانی ندارم بخواد بفروشه
دوستش نداری جدا شو چون زندگی خوبییم که نداری اگه خودت کار میشه بکنی خیلی راحت میشه کارت ولی ک ...
دو تا بچه دارم چیکارشون کنم. سر شب زنگ زده به مامانم که دعوا کردیم و کلی حرف. اعصابم بهم ریخت آخه چرا دیگه مامانم رو ناراحت میکنه بذاره خودم از دستش بکشم