ما عید از خاهرمو بچش کرونا گرفتیم
اونا قبل ما گرقته بودن اومدن خونمون ما ازونا گرفتیم
بعد ما خوب شده بودیم زنگ زدم گفتم میخایم بیایم
خونه مامان با یک نازو ادا و طریقه بیخودی گف اول برین تست بدین بعد بیاین مارو نگیره😮🤦به شدت بهم برخورد و دادو بیدادم دراورد بارها و بارها ازش مریضی گرفتیم چون اصلا رعایت نمیکنه
بعد گذشت دوما ندیده بودمش من رقتم خونه داداشم
اونم بچشو ورداشت اورد
باز بچش مریض بود اورده بود اونجا
داداشمم نوزاد داره😮😮😮
هر چی داداشم چشم و ابرو اومد
خودشو زد به پررویی اصلا مهم نبود براش
خیییلیییی بیشعوره من هیچی نتونستم بگم
چرا نمیتونم حرفای تو دلمو بزنم خدا میدونه
فقط هی ب دخترم میگفتن پیش داداشی(پسرخاهرم)نشین مریضه