طلاق تو دوران عقد

آره دخترم 

والا سنتی آشناشدیم یعنی شناختی از قبل ازش نداشتم تو دوران آشنایی همه چی خوب بود اما بعد عقد همش کارای عجیب غریب میکرد مثلا می‌گفت من همیشه دوست داشتم مهریه زنم ۱۴تا باشه میشه بری ببخشی مهریتو حالا مهریه منم ۱۱۴تا بود اوایل فکر میکردم شوخی می‌کنه زیاد جدی نگرفتم حرفشو اما رفته رفته هی اصرار کرد سر این قضیه منم مشکوک شدم که چرا همچین در خواستی از من داره بماند که کنار این اتفاقات دیگه ای هم افتاد مثلا از روز اول دلش نمی‌خواست منو به کسی معرفی کنه من حتی یکبارم فامیلامون رو ندیدم حتی سر عقد هم دعوتشون نکرد میگفتم چرا منو قایم میکنی میگفت فامیلای من چشم ندارن زندگی منو ببینن چشمشون شوره دختراشونو میخواستم بندازم به من چون من قبول نکردم باهام لج شدن یه خورده قبول این حرفا و توجیح ها برام غیر قابل باور بود ولی چیزی نمیگفتم اما خب زمان گذشت اتفاقات بیشتری افتادمثلا حتی مال اموالشو قایم میکرد از من اگه داشت می‌گفت ندارم در صورتی که من ولخرج نبودم اگه جایی می‌خواستیم بریم کاری می‌خواستیم بکنیم اول پدرش باید راضی میشد چون تک پسر بود 

[QUOTE=235774033]آره دخترم  والا سنتی آشناشدیم یعنی شناختی از قبل ازش نداشتم تو دوران آشنایی همه چی خوب بود اما ...[/QUOTهمیشه چپ می‌رفت راست می‌رفت می‌گفت دختر داییم عاشق من بوده نرفتم بگیرمش الان روحیش. داغونه واسه همین تا مدتها می‌گفت من به فامیلام هنوز نگفتم زن گرفتم😐خب منم خیلی ناراحت شدم حتی یکبار لبتاپش باز بود فیلمای خانوادگیشونو نشون میداد توش فیلم بله برونه یکی دیگه از دختر دایی هاش بود دختره داشت می‌رقصید بهش گفتم تو که آنقدر ادعای مذهب و نماز و دین و ایمان داری چرا فیلم رقصیدن یکی دیگه رو باید داشته باشی شاید شوهرش راضی نباشه گفت نه این نامزدیش بهم خورده الان با یکی دیگه ازدواج کرده گفتم دیگه بدتر فیلمشو پاک کن گفت نه این دختر داییم خیلی پرروعه اینو نگه داشتم اگه یه روز حرفی زد این فیلم و بزارم جلو خودشو شوهرش از اینجا بود که دیگه بهش شک کردم و اختلافامون شروع شد

چجوری با خودت کنار میای من بعضی وقتا یه فکرایی میاد توسرم که آزارم میده صبح تا شب قصه این یکسال تو ذهنم مرور میکنم همش دنبال اینم ببینم کجا اشتباه کردم گاهی خیلی ازش متنفر میشم گاهی شدیداً دلم برای اون روزا که بودم کنارش تنگ میشه از آینده هم خیلی میترسم