اینقدر روزهای سختی دارم میگذرونم که فقط خدا خبر داره
خواستم درد دل کنم باهاتون
همش دعوا همه بدنم یچیزیش شده از بس غصه خوردم و استرس داشتم دیگه نتونستم تحمل کنم
تو اون خونه پر از استرس و دعوا الانم اینجا با اینکه بابام اینا پشتمن و نمیذارن آب تو دلم تکون بخوره حالم خوب نیست دلم واسه خودم جوونیم زندگیم امید و آرزوهایت که داشتم میسوزه شوهرم بیشعورم هم میکه شرایط همینه که هست میخوای برگرد نمیخوای تموم به همین راحتی
چقدر بدبختم😭😭😭😭