بعد میرم سراغ لباسا بسکه کثیف میکنن این لباسشویی ما خالی نمیشه لباسشویی بیچاره هروقت منو نیبینه صدای قیس قیس میده دکمشوکه میچرخونم حس میکنم میگه ولم کن ولم کن دست از سرم بردار جونه مرگ شده😂خلاصه میشینم سر تشت دخترمم اردکاشو ورمیداره میاره که شروع کنه کف بازی خودمم میشینم میگم برات شعر بخونم نگام میکنه میگه هیم🥺بچم متوجه نمیشه منم میگم بزار یه چهچه بزنم جیگرش حال بیاد😎میخونم:(دختر بودم درکنج خوونه😎اب میکشیدم من از رودخونه😌ارزوداشتم که شوورکنم (اینو از ته دلم میخونم😂)فر بزنمو فرقمو یک بر کنم 😉از خونه تاجر اومدم دیدم دم الحمدالله که پسندیدم دم 🤤🤤مامان جون مامان جون قرانو بیار ردم کن درخونه شوورم کن میدونی که من زمختم باخوارشو درمیوفتم😎ای خوارشویه غرغرو خواستی پسر نیاری تاج عروس بیاری 😇حالاکه پسر اوردی حالاکه عروس اوردی کل بزنو کل بزن دردهنت گل بزن😂بعد به دخترم میگم خوشت اومدقیافش اینجوریه🥺🥺هوم خلاصه اون وسطا پسرمم چند باری بیدار میشه وممن ممن گویا نعره میزنه 😖دیگه لباسارو پهن نمیکنم چون دم عصره میزارم صبح افتاب میکنم 😇یه تپه اسفناج مردک جذابم خریده بود با هزار زورو زحمت پاک کردم پسرمم میخزه عین دوتا گوسفند یه بار فلفلی میومد میچرید یه بار قلقلی 😑تا اینارو پاک کردم رگ رگ وجودم به گریه اومد وفغان ازین سرنوشت شوم کردن 😩😩خلاصه دیگه تقریبا کاروبارم تموم میشه اقا موشتبامیاد(اسم الکی گذاشتم خودمم میدونم مجتبی نوشته میشه 😂)از همون دم در جوری ناله سر میده انگار از میدون جنگ برگشته 😖
زن زن کجایی
چیه بابا اینجام خسته نباشی
سلامت باشی همسر عزیزم گشنمه
😐
اینجوری نگاه نکن دیگه زن گشششنمه
باش باش حالا برو خستگی درکن 😑
ما بعضی وقتا ساعتای شیش عصر شام میخوریم وگرنه جنگ راه میوفته 😂😂خلاصه میرم بساط سفررو اماده میکنم میچینم پسرمو میزارم تو روروئک دستای دخترمو میشورم میام سرسفره شوهرم تا میرسم عین نهنگ قاتل بلعیده ورفته😑😐منم نشستم دخترمو اول سیرکردم فرستادم بره خودمم عین مرغ یه نوک به اینور یه نوک به اونور میزنم وجمع میکنم 😩وقتی نشستم شوهرم سرش تو گوشیش بود بهش گفتم اقا میشتبا خسته نباشی