خیلی دیگه خسته شدم واقعا یوقتایی طاقتم تموم میشه
همش دروغ میگه ، رفتارهای ناهنجار نشون میده ، مثلا امروز عصری گفت میرم سر کار بعد من حس کردم دروغ میگه ، بهش هرچی ز میزدم جواب نمیداد بعد از تو گوشیش فهمیدم آقا رفته بوده پیش دوستش
کلا وقتی بحثمون میشه یا شوخی میکنه یا دعوا اصلا حد تعادل نداره که درست حرف بزنه با من و رو قولاش بمونه
هم من از اون خسته شدم هم اون از من دیگه واقعا دلم میخواد ازش جدا شم فقط یک ساله که ازدواج کردیم ولی خیلی زجر میکشم تو زندگیمون
خیلی بچه س حالم دیگه بهم میخوره ازش الآنم گرفته خوابیده
خواستم از خونه بابام فرار کنم حالا بدتر شده اوضاعم