2777
2789

ما همین هفته گذشته

خیلی حرص خوردم

ولی کم کم دارم فراموش میکنم

فکر کنم چشم خوردیم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد».. ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

برادرشوهرم یه ۳۰ ۴۰ ملیونی از شوهرم خورد

هر روزم میبینیمش 😑

سلام‌.هیچ وقت منتظر فرداو خوشبختی نباش.تو سخترین روزایه زندگیم یه چیزیو یاد گرفتم زندگی دلخوشی هایه کوچیک.من از یه قطره بارون که بخوره به صورتم لذت میبرم.

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

ما همین هفته گذشته خیلی حرص خوردم ولی کم کم دارم فراموش میکنم فکر کنم چشم خوردیم

چقدر بوده منم این اواخر خیلی بدبیاری پشت سر هم داشتم دیگه حس میکنم یه چیزمون هست انقد ضرر زیان تو چند ماه عادی نیست

هیچی نداشتم و ندارم که ببازم 

تو چه دانی که پس هر نگه ساده من/چه جنونی،چه نیازی،چه غمیست/یا نگاه تو،که پر عصمت و ناز/بر من افتد،چه غذاب و ستمیست/دردم این نیست ولی/دردم این است که من بی تو دگر/از جهان دورم و بی خویشتنم/تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
چقدر بوده منم این اواخر خیلی بدبیاری پشت سر هم داشتم دیگه حس میکنم یه چیزمون هست انقد ضرر زیان تو چن ...


خیلی زیاد بود

مقصر هم خودم بودم

ولی به چشم زخم خیلی اعتقاد دارم

یه نفر چشمم زده خیلی چشمش شوره

دقیقا قبل این اتفاق از من تعریف کرد 

الان دیگه اون ضرر رو دارم فراموش میکنم فدای سرم

ولی مریض هم شدم چند روز

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد».. ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792