2777
2789

نه

بهتر میشه نقشه کشیدآشپزخونه بره جای اتاق. پنجره داشته باشع

خدایا هزارمرتبه شکر❤خدایا من روتو خیلی حساب باز کردم🧚‍ باز دم غریبه ها گرم، مارو رنگ کردن ولی نفروختن💔

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

درسته به جای اینکه آشپز خونه اینقدر بزرگ باشه اشپز خونه کوچیک تر بشه به حاش یه مطبخ طراحی کن.

و اینکه جای اشپز خونه و اتاق خواب گوشه ای رو عوض کن

هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب     باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور

خیلی ابتدایی و بد

دستشویی و حمام روبروی در ورودی می فته.‌ افتضاحه

کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار می‌گه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک هم‌خانه باهاش ادامه بده.
درسته به جای اینکه آشپز خونه اینقدر بزرگ باشه اشپز خونه کوچیک تر بشه به حاش یه مطبخ طراحی کن. و این ...

من طراحی نکردم نامزدم طراحی کرده اون اتاق خواب جلوی خونه اتاق مهمونه واسه همین در ورودی جدا گذاشته

خب چجوری

یعنی همون اشپزخونه رو که کابینت میزنی یه متر کمتر بزنی. بعد یک متر جلو اشپزخونه رو مجزا کابینت میزنن یعنی با کابینت از بقیه ی اشپزخونه جداش میکنن. یه حالت درب کشویی هم وسطش میزنن.

یعنی از توی حال فقط  کلبینتای جلویی دیده میشه و مثلا یه سینک و شیر که همیشه تمیز،و مرتبه.

بقیه ی اشپزخونه میشه پشت اون کابینتا که وقتی در کشویی رو ببندی توی دید نیست.

سرچ کن متوجه میشی

بیچاره اون که حرم رو ندیده...بیچاره تر اون که دید کربلاتو  
در ورودی که رو به حمام و سرویسه در پشت خونه اس در ورودی اصلی بالای صفهه اس

در ورودی بالا که باز می شه در سرویس تو دیده مهمون تو خونت باشه بخواد بره دستشویی درش تو دیده

اتاق خواب ها هیچ حریمی ندارن

برای در پشت ساختمان نیاز نیست حتما راهرو جدا بزنی پرتی بشه. از تو اتاق خواب یه در به بیرون بزن.‌

یه دست کاری الکی روی نقشه ات کردم نگاه کن شاید بهت ایده داد

۱ اشپزخونه

۲دستشویی

۳ ۴ ۶خواب

۵ حمام. 

در پشت رو از اتاق ۶ دربیار


کریستین بوبن نویسنده مورد علاقه من تو کتاب دیوانه وار می‌گه هنر اصلی هنر فاصله هاست. زیاد نزدیک به هم می سوزیم. زیاد دور از هم یخ می زنیم. باید جای درست را پیدا کنیم و همان جا بمانیم.برای من عجیبه ما معتقدیم به دوری و دوستی ولی اصرار به ازدواج داریم. بله فرار از تنهایی نیاز به حس امنیت و یک رابطه جنسی مستمر و سالم و در نهایت فرزند آوری هست ولی باید به این جنبه هم فکر کرد که چقدر دوست داشتن واقعی را با عادت کردن به ف*اک دادیم؟ حسابش را کردیم که چقدر استعداد خصوصا زنان به تبع ازدواج از بین رفته؟ حسابش رو کردیم که چقدر آدم مهاجرت تحصیل تو بهترین دانشگاه ها شغل در یک شرکت بین المللی و یا دنبال کردن هنر و کار مورد علاقه رو گذاشتن پای این حضور همیشگی کنار هم ؟ پس اگه زندگی شما از عشق ناب به عادت رسیده اگه ازدواج شما چیزی شبیه به توقف پروژه توسعه فردی بوده اگر برای رشد یک نفر باید جای پایش روی شانهء له شده دیگری باشد اگر فارغ از فشار خانواده و دید جامعه و قانون آدم ثروتمند و قدرتمندی بودید انتخاب شما در این لحظه دیگه همسر شما نیست باید بگم چیزی شبیه به مرگ تدریجی رو تجربه می کنید. برای دوباره عاشق شدن و عاشق موندن تلاش کنید به طول زندگی فکر نکنید مهم نیست چند روز و چند سال کنار هم هستید به عرضش فکر کنید به اینکه از لحظه لحظه ی زندگی کنار هم لذت بردید یا نه برای من خیلی عجیبه آدم ها از خیانت می ترسند اما از عادت نمی ترسند آدم مگر چند بار زندگی می کنه که بیست سی چهل سال رو با کسی بگذرونه که لاجرم باید با اون باشه دوستش نداشته باشه و مثل یک کارمند مثل یک هم‌خانه باهاش ادامه بده.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   asraam  |  4 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  21 ساعت پیش