سلام رفیق مهربون ممنونم ک ب یادم هستی🙏😔
نه 😔😔😔😔😔😔😔
دو هفته پیش خواهرشو داداش بزرگش اومدن شهرستان خونمون ک هم با بابام صحبت کنن و هم اجازه بگیرن منو با خودشون ببرن.
ولی نه دل خودم راضی بود و نه بابام اجازه میدادن.
بابام گفتن نه خودش گفته باشه تا خودم بیام دنبالش.باید متوجه حرفش بشه.
حالا هفته پیش ب بابام پیام داده ک من خیلی فکر کردم و ادامه مسیر غیر ممکن هست.لطفا اقدامات لازم رو انجام بدین.
😐😐😐
بار اول پ داد بابام جوابشو ندادن.باز دوباره دو روز بعدش پ داد و همچنان رو نوشت.
بابام هم جواب دادن من کار دارم نمیرسم بیام،خودتون کارهای لازم رو انجام بدین.
بعد باز اون پ داد و مثل اینکه توقع نداشته بوده و نوشته بود شما بیخیالی من بیخیال تر،این وسط فقط شما ضرر میکنین!!!
ما دیگه جوابشو ندادیم.
دیگه کم آوردم،اصلا حالیش نمیشه داره چی میگه و با کی صحبت میکنه.
پیاماشو برای خواهرش فرستادم،فرداش خواهرش ز زد گفت من کاملا بهتون حق میدم ناراحت بشین،این پیامشم فقط از روی دوست داشتن زیاد بوده ولی نمیدونه چجوری بیان کنه و خراب میکنه.
دیگه نمیدونم چیکار کنم😔😔😔😔😔😔
نباید اجازه میدادم کار ب اینجا بکشه.چون اون رو ک میشناختم مثل بچه ها رفتار میکنه و موقع ناراحتی نمیتونه درست تصمیم بگیره.
نه اینکه بگم کارش درسته.
کاش همون شب ک اون پیام رو ب خودم داد ناراحتیمو بهش میگفتم نه اینکه بذارم اینجوری همه خبر بشن و ی موضوع کوچیک اینجوری بدتر بشه 😔😔😔😔😔😔
قضیه ناراحتیش هم این بوده ک ما اون روز ظهر قرار بود بریم تفریح،بعد همه حاضر بودن ولی این خیلی با ریلکسی داشت رفتار میکرد.بعد از کی که دراز کشیده بود بلند شد رفت دستشویی بعد دستشوییشم خیلی ریلکسه،من دو بار در زدم گفتم بدو.
بعد وقتی اومد بیرون منو مامانمو آبجیم نشسته بودیم من ب شوخی گفتم چ عجب.
بعد رفت تو سالن ک لباس بپوشم من رفتم دیدم لباسشم داره با ریلکسی میپوشه گفتم خب همه منتظرن بعد بهم ی فحش داد(ک این کارش برام طبیعی شده دیگه) منم در جوابش ی چیزی مثل خودش گفتم.ولی اینا تو دو نفره خودمون بود.
بعد رفتیم سوار ماشین بشیم وقتی رسیدیم دیدم پرباد هستش.
حالا ناراحته ک من جلوی مامانمو آبجیم بهش گفتم چ عجب.
آخه ب نظرت این رفتاری ک بعدش کرده درسته ک جلوی همه خودشو پرباد بگیره و بعد منو بذاره و بره؟؟
من میگم هر چقدر هم از هم ناراحتیم نباید جلوی بقیه نشون بدیم...
دیگه وااااااقعا بریدم 😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔😔