من خودم مث یه پیر مرد که ریش داره
مامانمم میگف مث یه شکلات خیلی دراز😂😂😂😂
اصلا بهش فکر نمیکنم جایی نداره تو زندگیم
یه نور سفید
بچه بودم امام خمینی تو ذهنم بود
الان احساس میکنم ی شب تاریک هست
یه نور زرد رنگ
مثل هو هو خان باد مهربون
دقیقا همونطوری
فقط جواب مامانت😂😂
من تصورش نمیتونم کنم،فقط یه نور و منبع قدرت عظیم میاد تو ذهنم
مثل یه روح سفید رنگ جنسیت نداره برام
باوجود همچین مادری باز خوب بارراومدی چقدر حقیر
ی انرژی
همیشه حس میکنم توقلبمه،مثل طپش
مثل یه نور و خیلی خوش قلب و مهربون خیلی دوسش دارم یه حاجت هفت ساله دارم هنو نداده بهم ولی خیلی دوسش دارم چون همیشه کنارم موند تو سختیا عاشقشم امیدوارم صلاح بدونه ماه رمضون حاجت روام کنه بعد هفت سال
یک نور گاهی یک پیرمرد با ریش بلند و عصای خاص
من خدا رو مثل یه مادر تصور میکنم که همش نگران بچه هاشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
19 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
