خلاصه که بادوستم یکمم تمیز کردیم تا قابل سکونت بشه تا وقتی که بقیه هم برسن اساسی شروع کنیم
اینجا پراز گربه است مسئول خوابگاه میگفت دانشجوهاکه نبودن به اینا غذابدن حسابی لاغر شدن دنبال منو دوستم توی محوطه میومدن میو میو میکردن تا بهشون غذا بدیم🤭🤗
ولی اخر شب یه سگ سیاه و زشت اومده بود توی خوابگاه کنار سوییت ما😰😰 شب تاریک با سگ سیااااه گرسنه
خیلی تنهاییم و یه عالمه کارهست برامون دعاکنید.