بچه ها من و یه اقایی ۵ ساله باهم دوستیم مجازی اشنا شدیم من اصفهانم اون کرمانشاه اما خوب همو میبینیم
خیلی وقته با خانواده هامون صحبت کردیم که فقط به خاطر راه دور مخالفن
مجبورمون میکردن کات کنیم و جدا شدیم هم از طرف من از طرف اون اما تمام این جدا شدنا نهایتن دوروز طول میکشید و سریع دوباره برمیگشتیم چون فقط به اجبار میبود ودلی نبود
خانوادش بهش دختر همکار باباشو معرفی میکردن برای ازدواج که قبول نمیکرد
چند وقت پیش بهم گفت تنها راه این که خانوادمو راضی کنم اینه که با این دختره نامزد کنم و بعد به همش بزنم و بگم چون دلم جای دیگه بود نتونستم با نامزدم ادامه بدم که من گفتم نه
اما اون این کارو کرد و الان واقعا هم خانوادش راضی شدن بهم پیام داد راضیشون کردم تا ماه دیگه خانوم خودم میشی اما من نمیدونم واقعا باید چیکار کنم وقتی خبر نامزدیشو شنیدم تا روزی که بهمش بزنه که کلا یک ماه شد خیلی روزای سختی رو تحمل کردم و کلی استرس داشتم
الان ازش وقت خواستم گفتم به خاطر کاری که کردی باید فکر کنم