بابام یکسال پیش اینموقع نفسش بالا نمیومد و من قاتلش شدم

پشیمونی دیگه سودی نداره الان 

اتفاقیه که افتاده 

خدا رحمتش کنه براش خیرات بده 

بعضی تجربه ها برای آدم خیلی گرون تموم میشن 

یه سری علایم هست که آدم وقتی تو خودش و اطرافیان میبینه بلافاصله باید خودشو برسونه دکتر یکیش همین تنگی نفسه 

دعایی نیست 

دعا مال زمانیه که تو و پزشک ها هر کاری از دستتون بر میاد بکنید باقیشو بسپارید به خدا 

اینو نمیگم‌که سرزنشت کنم 

توام نمی‌خواستی اینطور بشه که 

دیشب هم یه خانمی تاپیک زد گفت شوهرم دل درد داره رفته بیمارستان گفتن آپاندیسه منتها هزینه عمل نداره اومده خونه بگید چکار کنم چی بدم بخوره خوب شه 

خب این از ناآگاهیه معنیش این نیست میخواد شوهره رو به کشتن بده،نمیدونست آپاندیس کشنده اس 

توام نمیدونستی اگه پدرت نرسه بیمارستان این اتفاق میوفته 

بنظرم بری پیش یه روانشناس بهتر باشه 

عزیزدلم شیشه ی عمر بابای تو همینقدر بوده

تو سرنوشتش بوده اون روز و اون ساعت از دنیا بره 

اینا همه وسوسه س سعی کن آروم باشی و دکتر بری

تو ک دلت نمیخواست این اتفاق بیفته از قصد ک نبوده 

شوهر من باباش مریض بود بردش دکترشهر خودشون ب دکتری ک توی استان زیرنظرش بود دسترسی نداشتن الان میگه چرا بابامو نبردم اونجا

این وسوسه ها همیشه هست

از خدا برات صبر ارزو میکنم

الهی دلت اروم شه

عزیزم خدا رحمتش کنه  چیزی از دستت برنمیاد ولی این دنیا موندنی نیست همه ی ما یه روز از این دنیا میریم عجل و مرگ فقط دست خداست   تو تقدیر همه ی ما نوشته کدوم روز کدوم ثانیه میمیریم  خداوند میگه حتی اگه همه ی دنیا بخوان یکی رو زننده کنن تا خدا نخواد نمیتونن و اگه همه مردم بخوان یکی رو بکشند تا خداوند نخواد نمیتونن کاری بکنن