سلام دوستان چطورین؟ امیدوارم حال دلتون هرروز بهتر از دیروز بشه ، کاربر قدیمی هستم تعلیق شدم مدتی خواننده خاموش بودم تا الان که با اکانت جدید اومدم ، و اما عنوان تاپیک ، درباره یکی از دوستان خوبمون هست که در ادامه از زبون خودش تایپ میکنم ، شاید با خوندن این ماجرا تصمیم بگیریم یکم بیشتر به هم محبت کنیم ، تصمیم بگیریم بی توجه به بدی های دنیا ، خوب باشیم
« نزدیک سی سال پیش ، برادرم ازدواج کرد. تا مدتی زندگیشون معمولی بود مثل بقیه با خوشی و گاهی ناخوشی ، بچه دار شدن و بچشون مادرزادی معلول بود ، نمیتونست راه بره...