2777
2789
عنوان

چیکار کنم نرم ؟؟

133 بازدید | 8 پست

سلام بچه ها من باردارم و استراحت مطلق و از ترسم کل عید هیچ جا نرفتم ما حدود ۶ ماهه اومدیم خونه جدید و از فامیلای شوهرم کسی نیومده خونمون البته فامیلای شوهرم فقط با خواهر برادرهای مادرشوهرم رفت و آمد داریم حالا برای فردا شب یکی از دایی هایش که تا الان خونه ما نیومده و چند بارم عیدها رفتم خونشون و اون نیومده مادرشوهرم اینا را دعوت کرده و گفته بگو که ما هم بریم اصلا خودش زنگ نزده مادرشوهرم دیروز اینقدر زنگ زد به شوهرم راضیش کرد که فردا شوهرم عصرکاره برای اون مرخصی گرفت منم میترسم برم یکی خیلی شلوغه یکی راحت نیستم یکی هم یجور حالت سربار بودن دارم چون تا الان نیومدن زشته بریم با شوهرم هم نمیتونم حرف بزنم چون براش مهم نیست و بخاطر مادرش دعوا راه میندازه میگه مامانم یه چیز می‌دونه این حرفا میزنه و بدتر حرص میخورم و بخاطر حاملگی خیلی دارم کوتاه میام که مشکلی پیش نیاد بنظرتون چیکار کنم که فردا نریم ؟؟؟

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بگو حالم‌خوب نیست خودتوبزن به مریضی

میدونه  جوریم زیاد نمیتونم راه برم کاری کنم همشون خونه خوابیدم  ولی شوهرم براش مهم نیست دوتا سقطم داشتم بخاطر دعواهای شدیدی بود بامن راه می انداخت میترسم خیلی حتی جرات اینکه بگم نمیام را ندارم فقط از ترسم یجور غیر مستقیم بهش بفهمونم از شانسم امروز کلا نیست آخر شب میاد فردام صبح می‌ره عصر میاد که بریم اونجا خونه هم نیست که خودما بندازم 

اره بگو حالم خوب نیست و نرو:( الهی ایشالا بچت سالم به دنیا بیاد ، چقدر شوهر دهن بین بده

ممنون عزیزم برام دعا کن خیلی برای باردار شدنم سختی کشیدم فقط بخاطر بی ملاحضگی شوهرم دوبار سقط کردم الآنم تو چهار ماهم ولی از همه چیزم زدم خودش می‌دونه نه جایی رفتم نه خریدی همش تو خونه  حتی خونه مادرم سه ماه نرفتم ولی نمیدونم شوهرم چرا درک نمیکنه یکم هم اون کوتاه بیاد دعا کن فردا نریم چون اگه بریم از پس فردا شروع میشه مادرشوهرم هرجا رفت باید بریم 

خوسبحالت که نیست شوهرا نباشن بهتره منم خیلی ازش دل خوشی ندارم  



اینم شیفت می‌ره کار الان بخاطر اینکه فردا عصرکاره نره جا به جا کرده امروز عصرکار بود روز به جای یکی رفته فردا هم عصر کار بود گفته روز بجاش بره که اون طرف فردا عصربجاش بره این دوروز را کامل حاضره بره که فقط بره خونه داییش 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792