بعد از چند تا سقط و درمان حدود ۸ سال بعد از ازدواج خدا دخترمو بهم داد.ولی از بس تو بارداری مشکلات و استرس داشتم و همزمان شدن با کرونا خیلی حال روحیم خراب بود.وقتی دخترم دنیا اومد همش ترس از دست دادن داشتم عصبی بودم و افسرده.دقیقا تو ۱۸ ماهگی دخترم متوجه شدم باردارم.فقط خدا میدونه چقدر گریه کردم چقدر ناشکری کردم.و چه ویار وحشتناکی داشتم همش حالم بود لحضه ای نبود که ویار وتهوع راحتم بزاره.و ضمن اینکه تمام مدت دهنم کف میکرد و بزاق دهنم انقدر زیاد بود که روزی یه بسته دستمال کاغذی مصرف میکردم.و همش دور دهنم زخم بود.کلا تو این ۵ ماه هیچ حسی به این بچه نداشتم.یعنی هر بار اومدم قربون صدقه اش برم ویارم نزاشت.پریروز با لکه بینی مختصر نگرانش شدم رفتم سونو و گفتن بچه مرده.