2777
2789
عنوان

خانواده شوهرم از اول با ازدواجمون مخالف بودن😔

| مشاهده متن کامل بحث + 1900 بازدید | 75 پست
مگه شوهرت نمیتونه کار کنه و خرج زندگیتون و بده؟ خودتم که کار میکنی اجاره خونه هم که نمیدین قسط وام ...

شوهرش داره مهندسی میخونه و الان که ازدواج کردن شهریه خودش و زنش افتاده گردنش،با اون ماشینی که خریده فعلن نیمه وقت اسنپ کار میکنه

قسط وام ازدواجم میده پول شارژ آپارتمانم هست

دختره هم که پول قسط خودشو میده

یکم طول میکشه تا درسشون تموم شه و شغل خوب پیدا کنن

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

توی چشم کی باشه عزیزم؟دونفرانتخاب کردن یک راهی رو باهم شروع کنن بزرگترها گفتن اشتباهه وطبیعی که منتظرباشن یکروزی حرفشون ثابت بشه!این گوی واین میدان برای دوست شماوهمسرش!نشون بدن که اتخابشون درست بوده.دیگه زوم کرون روی نیت قلبی احتمالیه خانواده همسر میشه عوض کردن صورت مسئله!

حرفای شما هم درسته نمیدونم چی بگم واقعاً

قبول ندارم این میشه تقلب!یک لحظه خودتون رو درشرایط اون پدرومادر بزارید.ماکه ازصحبتهای اونها قبل ازازدواج خبرنداریم حتما خیلی باپسرحرف زدن هشدار دادن از تجربه هاشون گفتن افسوس خوردن ... ودرنهایت وقتی پسرشون قبول نکرده راه آخر رو پیشنهاد کردن...واقعا انتظار به جاییه که اونم به این زودی همه چیزرو فراموش کنن؟

[QUOTE=231414581]شوهرش داره مهندسی میخونه 

قبول دارم که واقعا شرایط سختیه وامیدوارم زیر این فشار دوام بیارن تاروزیکه اوضاع بهتربشه.فقط میشه بپرسم درزمان ازدواجشون چه برنامه ای برای شروع زندگی داشتن یعنی روی چه درآمدی حساب کردن؟باتوجه به دانشجوبودنشون واحتمالا کار نیمه وقت چه فکری داشتن؟

دختر خانم‌ ساده انگارانه رفتار کرده. یاد خودم افتادم که وقتی تقریبا نوجوون بودم به مامان بابام میگفتم عروسی‌ها رو نریم‌ به جاش پولی که میخواید به عروس داماد هدیه بدید، به من بدین! 

اون سن فکر میکردم فکر اقتصادی دارم ولی الان می‌بینید که چقدر این تفکر خنده داره. 

ایشونم‌ دیگه هیچ وقت نباید به خانواده شوهرش پیشنهاد بده که کاری که می‌خوان براش انجام بدن (لباس عروس یا خونه و...) کمتر و ارزونترش رو انجام بدن و عوضش بقیه پول رو بدن بهش! چون این دقیقا مثل اون فکر اقتصادی زمان نوجوونی‌ من میمونه و غیر منطقیه. 

بعدشم به خدا توکل کنن و تلاش کنن، حامی شوهرشون باشن و اصلا به روش نیارن مشکلات رو. انشاءالله به مرور زمان هم خودشون پیشرفت می‌کنن هم خانواده پسر نرم‌تر میشن.

دختر خانم‌ ساده انگارانه رفتار کرده. یاد خودم افتادم که وقتی تقریبا نوجوون بودم به مامان بابام میگفت ...

دقیقا میخواستم همین مورد رو یاداوری کنم.بیشتر حرفهایی که عروس خانم به این شکل عنوان کرده اصلا صورت خوشی نداشته مثل همین لباس عروس که گفتین یافروش خونه!گاهی بهتره آدم سختی بکشه ولی غرور وعزت نفسش رو اونهم تواین شرایط خاص زیرپا نزاره.فکرمیکنید اون خانواده ناراضی وقتی این حرفها رو شنیدن چه فکری کردن؟!!فقط آرزو میکنم این خانم تصمیمهای بهتری بگیره تا زندگی که به این سختی شروع شده ساده ازدست نره.

دوستم میگه همسرم بچه هست و حالیش نیست و اونا دارن با اینکارا تحت فشار میزارنمون و شکنجه روانی میکنن ...

خوب این حرفها چی رو ثابت میکنه؟این مرد بچه ای که حالیش نیست نه تنهااتنخاب خود خانم بوده بلکه بخاطرش ازبهترین امکانات گذشته.ولی دوستت متاسفانه نه تنها نتونسته باغرور به جا وبی توجهی به دارایی خانواده همسر خودش رو چشم ودل سیر وبینیاز نشون بده تازه با پیشنهادهای بچه گانه همسرش هم زیر سوال برده.به نظرم دوست شما نیاز به یک تغییر جدی در فکرودیدگاهش داره لازمه روی خودش کارکنه تابه خودباوری بیشتری برسه اونوقت احساس توانایی وبی نیازی میکنه ومیتونه سکان زندگیش رو خودش به دست بگیره.روزت بخیر عزیزم.

[QUOTE=231414581]شوهرش داره مهندسی میخونه  قبول دارم که واقعا شرایط سختیه وامیدوارم زیر این فش ...

الان مشکلش اینه حالا که خونه داریم به این بزرگی ازش استفاده کنیم،حتی پیشنهاد داده بود یه اتاق خوابشو اجاره بدن

فکر میکنه زیرپوستی دارن بهش فشار وارد میکنن و با دادن این خونه و کارای دیگه کاری میکنن که این اختلاف ...

یه مدت رفت و آمد نکنه تا این اختلاف به چشم نیاد 

به نظر من مهمترین گزینه خونه اس که دارن 

وسایل خریدن برای دونفر که شاغل هستن کاری نداره

الان مشکلش اینه حالا که خونه داریم به این بزرگی ازش استفاده کنیم،حتی پیشنهاد داده بود یه اتاق خوابشو ...

به نظر من بهش بگو از این کوته فکری دست برداره 

با گوشت نخوردن اتفاقی نمی افته 

اتاق اجاره بدن یعنی چی 

من اگر بودم شاید سخت تر کار میکردم ولی هیچوقت این حرفارو نمیزدم

الان مشکلش اینه حالا که خونه داریم به این بزرگی ازش استفاده کنیم،حتی پیشنهاد داده بود یه اتاق خوابشو ...

دوست عزیز فکرمیکنم تاالان به نتیجه لازم رسیده باشی اماچون بیجواب گذاشتن رو مودبانه نمیدونم فقط به این اشاره میکنم که دقیقا همین طرز تفکر دوستت که مشکل داره.به نظرمیرسه اصلا متوجه شرایط خودش وشوهرش نیست!من ازت پرسیدم این دونفرقراربوده براساس چه برنامه مالی زندگی رو شروع کنن یاروی چه درآمدی حساب کرده بودن؟شما فکرمیکنید اون آقا مشکلات مالی رو نمیبینه؟تحت فشارنیست؟بهترنیست این خانم روی داشته های خودشون حساب کنه واجازه بده اگرهم نیازه همسرش درباره این خونه تصمیم بگیره؟شایداون آقا دوست نداره با این کار خودش رو پیش خانواده اش زیر سوال ببره که حق هم داره.یک مرد وقتی جلوی خانواده میایسته ومیگه میتونم روی پای خودم باشم براش خیلی سخته که شکست رو قبول کنه.ترس من ازاینه که ادامه این روند باعث بشه باورهای این مرد درباره همسرش بهم بریزه وبه دلسردی کشیده بشه!!من مشکلات رو کاملا درک میکنم فقط میگم این دوعزیز فکرکنن خودشون هستن وخودشون!بایدبه تنهایی گلیمشون رو ازآب بکشن.دنبال راههای بهترباشن.خیلی ازدخترها هستن که نه تنهاتواین شرایطن بلکه مجبورن هرروز تحقیروسرزنش خانواده همسر رو تحمل کنن...

فکر میکنه زیرپوستی دارن بهش فشار وارد میکنن و با دادن این خونه و کارای دیگه کاری میکنن که این اختلاف ...

دقیقا همینه عزیزم اونا هرکاری کردن برای این بوده که فقط دختره بذاره بره و برای دل پسرشون نبوده کارایی که کردن 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز