من ۱۳سالم بود عید بود فامیلامون اومده بودن من داشتم پذیرایی میکردم یه ظرف میوه خوری سنگین دستم بود توش میوه بود تارف میکردم رسیدم به پسر دختر عموی مامانم ۱۴سالش بود گفتم میوه بردارید برداشت گفت ممنون منم پام پیچ خورد ظرف سنگین و انداختم رو پاهاش بیچاره یه گفت آیی اخ