عید تو هم مبارک♥️
به مدت سه سال پشت سر هم خواب میدیدم تو همون خونه ای که هستیم میخوام برم بیرون یه اقایی میاد که پیر هست و میگه یکم بهم پول بده و من میگم ببخشید ندارم پول نقد یه دفعه یه خانم از پشتش میاد و میگه باید پول بدی و اون خواب تو هوای بارونی هم بود و انقدر فضای خواب ترسناک و بد بود که واقعا دوست نداشتم شبا بخوابم
بعد از سه سال میخواستیم از اون خونه جا به جا بشیم روزی که داشتیم میرفتیم من رفتم دم در دیدم یه پیرمرد دقیقااااا به همون شکلی که تو خوابم بود اومد گفت بهم پول بده و من گفنم ندارم و خیلی یه دفعه ای چشمم افتاد به یه خانم چادری که داشت خیلی بد از خونه کنارمنو نگاه میکرد
و دیگه بعد از رفتن از اون خونه این خواب رو اصلا ندیدم