جریان اینه که دو روز پیش یهو یخچالمون گرم شد...زنگ زدیم نمایندگیش اومد گفت موتورش سوخته و نزدیک سه تومن خرجشه.....شوهرم که اومد از محل کار من خیلی اعصابم خورد بود.اخه این ماه بخاطر عید کلی مخارجمون بالا رفته بود و این واقعا یه هزینه پیش بینی نشده بود برامون😔
شوهرم گفت ناراحت نباش قضا و بلا بوده....میخواسته به جونمون بخوره به مالمون خورده.فدای سر بچه ها......
خلاصه تعمیرکار اومد و درستش کرد و رفت.
امشب رفتم خونه پدرشوهرم مشغول خونه تکونی بودن و اشپزخونه رو بهم ریخته بودن.منم پرده پذیراییشون رو داشتم درست میکردم که یهو از اشپزخونه صدای افتادن اجای گاز اومد و بعدش صدای جیغ پسر یک سال و نیمه م
گاز افتاده بود رو کمر پسرم.....ولی خدا رو هزار مرتبه شکر هیچیش نشد....همونجا گفتم خدایا راضی ام به رضات.....الهی همیشه بلا به وسایل بخوره نه بچه هام.....شکر