آخه مامان بابا آجی چیکار کنم من بدون شما داداشی گذاشتین گیش من کجا رفتین کاش باهاتون میومدم الان 2ماه کنارم نیستین نابود شدم رفت آخه یه دختر 17سالمه چجوری تحمل کنه همه خوبن باهام اما چه فایده وقتی شما نیستین تنهام گذاشتین بدجنس ها رفتین بدون اینکه بهم بگین بدون اینکه بغلتون کنم آخه چرا مگه من جز یه دختر خوب چه گناهی کرده بودم بابا مگه قرار نبود قرار نبود مثل کوه پشتم باشی پش چی شد رفتی همه ناراحتن اما میگن تو ناراحت نباش آخه چجوری بگذر ازتون چجوری خدا دلش اومد من تنها گذاشتین من چجوری به بچه 5ساله بفهمونم شما نیستین هر شب بهونه میگره مامان تو رو می خواد چی بهش بگم بابا من هر ظهر منتظرم بیای خونه بگی چه خبر فرشتم اما نمیای دلم تنگیده براتون خیلی خسته شدم کاش حداقل داداشمو می بردین منم خودمو می کشتم می اومدم پیشتون اما حالا داداشی فقط منو داره آبجی مگه نمیگفتی آنقدر کنار هم باشیم که خسته بشیم حتی می دونی دلم برای دعوا های با تو هم تو. شده آجی بیا مامان بیا بابا بیا دلم تنگه برا دبدنتون نه اینکه فقط سنگت نو کنار ببینم همه جلوم میخندن تا شاد باشم اما می دونن که حق دارم خدااااااایاااااااااااااا بیاین یکم حرف بزنین باهام شاید آروم شم