بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
این مطابق قانونه که سربازا به مردم بیگناه شلیک کنن؟ولی ایستادن مقابل اینکار بر خلاف قانونه؟اصلا قانون چیه؟قانون واسه محافظت از مردم تعیین شدهوی کور و کر است ، درک سیاسی ندارد و نمیداند که هزینههای زندگی از قبیل قیمت نان، مسکن، دارو و درمان همگی وابسته به تصمیمات سیاسی هستند. او حتی به جهالت سیاسی خود افتخار کرده، سینه جلو میاندازد و میگوید که: از سیاست بیزار است.چنین آدم سبکمغزی نمیفهمد که بیتوجهی به سیاست است که زنان فاحشه و کودکان خیابانی میسازد، قتل و غارت را زیاد میکند و از همه بدتر بر فساد صاحبان قدرت میافزاید.. هی درحال بیخیال شدنم. بیخیال شدن خریدن چیزی که میخواستم بخرم. بیخیال شدن سفر. بیخیال شدن مهاجرت. همهی چیزایی که نیازشون دارم دارن ازم دورتر و دورتر میشن و مهم نیست چقدر تلاش کنم. دیگه بهشون نمیرسم.
خوب من،هنر عشق در پیوند تفاوت هاست و معجزه اش نادیده گرفتن کمبودها... زندگی ست دیگر...همیشه که همه رنگهایش جور نیست،همه سازهایش کوک نیست، باید یادگرفت با هر سازش رقصید،حتی با ناکوک ترین ناکوکش...اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن! حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد،به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند؛به این سالها که به سرعت برق گذشتند،به جوانی که رفت، میانسالی که می رود،حواست باشد به کوتاهی زندگی ! زندگی به همین آسانی می گذرد...
من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "