دیشب با شوهرم داشتیم دیروقت از خونهی مامانم پیاده میاومدیم، هی به من میگفت بدو، راه نرو، خطرناکه اینوقت شب. منم سرعتمو تند کردم، ولی انقد پاهام درد میکرد نمیتونستم بدوعم، بهش گفتم نمیتونم، این آخر سرعتمه، هرچی از دهنش در اومد بهم گفت، اومدیم خونه، بهجای این که من ناراحت باشم از رفتارش توی خیابون و این که سرم داد زد، اون قهر کرده.
گرفته واسه خودش خوابیده، من تاسه شب بیدار بودم داشتم گریه میکردم. به روی خودش نیورد اصن. صبح پاشده واسه خودش چایی میریزه، باز من از دیشب دستام داره میلرزه از ناراحتی. انقد گریه کردم سرم درد گرفته. بدون اینکه بیاد حتی توو اتاق بگه چت شده، از خونه رفت بیرون.
یعنی اولین باره آدم انقد مغرور و خودخواه میبینم. میخوام بمیرم واقعا.