خانوما من و عشقمدو ساله که باهمیم،از همون اول قصدمون جدی بود و ازدواج ،پارسال عید گفت سال دیگه عید عقدمونه ،خیلی پسر خوبیه خیلی خانواده ی محترمی داره ،مامانش اول این هفته ای که گذشت زنگ زد به مامانم که خاستگاری کنه ،شهر ما رسممون اینجوریه اگه اوکی بدیم برای ازدواج میان خواستگاری ،خلاصه بعد ۳ روز بابام راضی شد که بیان و قبول کرد ،مامانمم بهشون خبر داد ،اونام گفتن میایم یه شب ،ولی دوروز گذشته خبری ازشون نشده ،البته منو عشقم هر روز حرف میزنیم در مورد لباس و اینا همه چی
صبرم لبریز شده پس چرا زنگ نمیزنن قرار بزارن 🥺😭