امروز بالاخره بعد ۳ هفته برگشت از سرکار ، خیلی معمولی بود چیز خاصی نگفت موقع خدافظی هم عادی بود نه بقل نه بوس هیچی ، واقعا برام سخت بود باهاش بگم و بخندم چون این مدت رفتار خوبی باهام نداشته کلا شاید اندازه انگشت های دست باهم حرف زدیم امشب:))) به نظرتون چیکار کنم؟ وقتی اون رفت بابام بهم میگه چرا باهاش حرف نزدی باهاش حرف بزن تعریف کن بخند :(( به خدا نمیشه دست خودم نیست نمیتونمم، واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم ، یا آدم لجباز چطور میشه زندگی کرد ..... میخام این مدتی که اینجاعه باهاش خوب رفتار کنم هرچند من همیشه باهاش خوب بودم ولی الان واقعا هیچ حرفی ندارم بهش بزنم دلم ازش پره ولی باید نقش بازی کنم چیکار کنم من حس میکنم اونم دیگه نمیخواد حس خودمه فقط ولی با این احتمال چطور باهاش حرف بزنم از چی بگم مغزم پیشش سفید میشه حرفام از یادم میرن
ازاینکه از رفتارش ناراحتی باهاش حرف بزن و بینتون خوب کن
توام نه زنگ بزن نه پیام بده تا تکلیفتو معلوم کنه
این مردا آدمو پیر میکنن
باهم قبلا دوست بودید؟
چرا همونایی ک اینجا گفتی بهش نمیگی؟
باور کن صحبتی کردن حَلال مشکلات نزار رو دلت انبار یشه ک
مشکل به وجود میاره
اگر تو حرف بزنی اونم میگه توضیح میده
ببین ما ادما علم غیب ک نداریم باهم صحبت کنید کنار این ک نامزد هستید باهم دوست هم باشید
نه سنتی ازدواج کردیم ، بهش گفتم هعی میگم چرا پیام نمیدی بروی خودش نمیاره ، با کلماتی مثل آها ، صحیح ، باشه جواب میده😐 بعدش چندبار بهش گفتم دلم برات تنگ میشه هیچی در جوابم نگفت جواب بقیه پیامامو میداد جواب اونو نمی‌داد ؛ باهم حرف بزنیم دعوامون میشه دعوا بشه اون قهر می‌کنه سرد میشه دیگه نمیاد ناز منو بکشه از دلم در بیاره همینجوری ول می‌کنه بدون هیچی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
49 ثانیه پیش
49 ثانیه پیش
52 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
