خواهر پسره چند سال پیش هم کلاسیم بود بعد بهم پیام داده کتابتو میخوام منم بردم براش بعد دیدم با مامانش اومده اولش یکی حرف زد بعد قضیه رو گفت منم قاطی کردم ولی جلو دهنمو گرفتم
بعد مامانش رفت با مامانم صحبت کرد مامانم میگف نه ولی اصرار داشت شماره شوهرتو بده
منم میدونستم اگه به گوش عموم برسه بعد قاطی میکنه عموم جوونه خیلی بدم غیرتیه
انقد سریش شد مامانم شماره مامان بزرگمو داد مامان بزرگم هر چی بگه همون میشه
ابجیم میگف نه اصلاااا
بابام میگع نه
مامانم نه
منم صددرصد نه
مامان بزرگمم میگف نه میخواد درسشو بخونه
اینا اصرار داشتن بیان
پسرم مالی نبود
طرف پنج تا پسر داشت فک کن پنج تا جاری
میگفتن باید دخترت چادر بپوشه
و اینکه اصرار دارن بیان
انقد میسوزم دختره برگشته گفته ما همه چادر باید چادر بپوشه
من خیلی جلو خودمو نگه داشتم هیجی نگفتم و با احترام صحبت کردم
شما جای من بودید چی جواب همچین ادم پروبی رو میداد؟؟؟؟؟
ما که صدردصد جوابمون منفی بود ولی اون میگف بیایم خوشتون میاد
دارم میسوزم فقططططط
این خواهر شوهر ابجیم میشد خودمو دار میزدمم