مامانم غذا که قورمه سبزی بود رو گذاشته بود روگاز تا جابیفته و رفت تا در مغازه ای چیزی
میخواستم برم مدرسه ...زیرشو زیاد کردم که زود سخت شه و با قاشق هی همش زدم
چپ شد رو گاز
از ترس برش گردوندم تو قابلمه
البته بعد از مدتی بهشون گفتم ...بنده خداها چیزی نگفتن