۱۴ سال
خواهرم وقتی ۱۴ ساله بوده آنقدر از مامانش پول میگرفته که مامانش گفته برو پیش بابات زندگی کن . اونم مامانم بهش گفت مثل دختر من هستی سه سال پیش خودش نگهداشتش یعنی در کل همش پیش ما بود .بعدم ازدواج کرد بازم هفته ی بار میومد ی بار ی هفته با شوهرش اومد مامانم قلبش درد گرفته دیگه هسته شده بود .
آخر گذاشت اومد خونه مادر بزرگم.
اون زمان بارداری خواهرم بود که مامانم گفت زایمان کردی میارمت پیش خودم بعد سر سیسمونی خواهرم خیلی هول داشت میخواست جنس های مارک اونم گرون بخره. گفت من میخرم شما پولشو بدین .
تازه هنوز جنسیت بچشم معلوم نبود
شوهرشم محل بابام نمیداد از اونجا بود که چشم دیدن همو مدارم