خب اون پسر خالمه از وقتی بچه بودیم اونیکی بچها های فامیل میگفتن شما بهم میخورین باید ازدواج کنید و ماهم هر دوتامونم بدمون میومد و داد میزدیم حالا یه خاطره تعریف میکنم بگید بنظرم دوستم داره؟
یه شب که خونه مادربزرگم بودم اونم بود به دلیل اینکه جا خیلی کم بود مجبور شدیم من و اون با فاصله ۱۰ متری باهم بخوابیم (تو پذیرایی)البته مامان و بابا بزرگم هم تو پذیرای بودن بعدش اون شب کلی خندیدیم مثلا جوک میگفت بعد بابام امد پسر خالم گفت بابات داره میاد بخواب(بابام بشدت روم حساسه ولی از پسر خالم خوشش میاد) بعدش که بابام رفت دوباره شروع کردیم خندیدن و ور ور کردن نصف شب وقتی خواستیم بخوابیم نمیتونستیم بخوابیم هی نگاه از نگاه بر نمیداشتیم اخر انقدر به همدیگه گفتیم تو بخواب که اخرش اون خوابید 🤣.
ولی یه چیزی منو به شک میندازه که بعضی موقع ها وقتی باهاش خلوتم مسخرم میکنه البته میگه باهات شوخی میکنم ولی خب ...
یه روز یکی از پسرای کوچه چون باهاش دشمن بود بهش تهمت داشتن دوست دختر زدن(خیلی پسر خوبیه اصلا به فکر این چیزا نیست) و اونم امد همون لحظه تمام مخاطبینش بهم نشون داد نمیدونم چرا به من نشون داد
به نظرتون دوسم داره؟