کاش مهارت زندگی کردن یاد میگرفتم آموزش رفتم اما انگار فقط تئوری دوره گذروندم . همسرم معتاده و یه پسر نوجون ۱۴ ساله دارم. بخاطر اعتیاد و کلی مشکلات دیگه مجبور شدم جدا بشم بعد ۶ ماه که همسرم هم اعتیاد ترک کرد بخاطر پسرم برگشتم اما عقد دائم نخودیم . نمیخوام زندگیمو از دست بدم اما نمیدونم چطور با یه معتاد میشه زندگی کرد متاسفانه سن بلوغ پسرم مشکلات برام ده برابر کرده هیچ گونه همکاری باهام نداره . نمیدونم چیکار کنم ؟ به روانشناس هم رفتم اما نتیجه نگرفتم یعنی چرت بود انگار پول میدادم فقط بهش خاطره تعریف کنم و اون هم گوش بکنه. والا هزینه مشاوره ها هم زیاده دیگه نرفتم خلاصه کنم لطفا کسایکه تو شرایط من بهشون آشناست راهنمایی ام کنن بخدا زندگی با یه معتاد فداکاری و از درجه شهادت هم بالاتره که به پای بچه ات بسوزی و بسازی اما چطوری ؟ چیکار کنم که خودم هم بتونم زندگی کنم و با اینهمه مسئولیت زندگی نابود نشم ؟
فقط بچه نیار ... اول درمانش پیگیر باش بعد به ادامه زندگی و ایندتون برنامه ریزی بکنید متاسفانه اعتیاد ...
من خیلی بچه دوس دارم بخاطر همین قضییه پیگیر بچه نیستم واینک اصلا بچه دوس نیس
دردی که میکشی، اشتباهی که میکنی، اشکی که میریزی، حرفی که میشنوی، حس بدی که میگیری، عشقی که نمیگیری، آدمی که از دست میدی، آرامشی که نداری، محبتی که نمیبینی، انتظاری که میکشی، درون ریزیای که داری، قضاوتی که میشی، آرزویی که دفن میکنی، امیدی که خاک میکنی برای هیچکس مهم نیست؛ زور الکی نزن....چقدر این متن از فروغ فرخزاد موده:«هیچ چیز راحتم نمیکند. نه دریا، نه آفتاب، نه درختها، نه آدمها، نه فیلمها، نه لباسهایی که تازه خریدهام. نمیدانم چه کار کنم. بروم و سرم را به درختها بکوبم، داد بزنم، گریه کنم؛ نمیدانم
چند وقته ازدواج کردی؟ حالا حالاها بچه نیار که خودتو و اون بچه رو اسیر نکنی
شیش سال ازدواج کردم نه نمیارم
دردی که میکشی، اشتباهی که میکنی، اشکی که میریزی، حرفی که میشنوی، حس بدی که میگیری، عشقی که نمیگیری، آدمی که از دست میدی، آرامشی که نداری، محبتی که نمیبینی، انتظاری که میکشی، درون ریزیای که داری، قضاوتی که میشی، آرزویی که دفن میکنی، امیدی که خاک میکنی برای هیچکس مهم نیست؛ زور الکی نزن....چقدر این متن از فروغ فرخزاد موده:«هیچ چیز راحتم نمیکند. نه دریا، نه آفتاب، نه درختها، نه آدمها، نه فیلمها، نه لباسهایی که تازه خریدهام. نمیدانم چه کار کنم. بروم و سرم را به درختها بکوبم، داد بزنم، گریه کنم؛ نمیدانم
دردی که میکشی، اشتباهی که میکنی، اشکی که میریزی، حرفی که میشنوی، حس بدی که میگیری، عشقی که نمیگیری، آدمی که از دست میدی، آرامشی که نداری، محبتی که نمیبینی، انتظاری که میکشی، درون ریزیای که داری، قضاوتی که میشی، آرزویی که دفن میکنی، امیدی که خاک میکنی برای هیچکس مهم نیست؛ زور الکی نزن....چقدر این متن از فروغ فرخزاد موده:«هیچ چیز راحتم نمیکند. نه دریا، نه آفتاب، نه درختها، نه آدمها، نه فیلمها، نه لباسهایی که تازه خریدهام. نمیدانم چه کار کنم. بروم و سرم را به درختها بکوبم، داد بزنم، گریه کنم؛ نمیدانم
انشاالله هرچه زودتر ترک کنه و تا آخر عمرش پاک بمونه
ممنون عزیزم😘😍
دردی که میکشی، اشتباهی که میکنی، اشکی که میریزی، حرفی که میشنوی، حس بدی که میگیری، عشقی که نمیگیری، آدمی که از دست میدی، آرامشی که نداری، محبتی که نمیبینی، انتظاری که میکشی، درون ریزیای که داری، قضاوتی که میشی، آرزویی که دفن میکنی، امیدی که خاک میکنی برای هیچکس مهم نیست؛ زور الکی نزن....چقدر این متن از فروغ فرخزاد موده:«هیچ چیز راحتم نمیکند. نه دریا، نه آفتاب، نه درختها، نه آدمها، نه فیلمها، نه لباسهایی که تازه خریدهام. نمیدانم چه کار کنم. بروم و سرم را به درختها بکوبم، داد بزنم، گریه کنم؛ نمیدانم
من به همسرم پیشنهاد میدم تریاک بکشه . مسکن قوی هست و خاصیت درمانی زیادی داره . اگه خاستین علت پیشنها ...
اره حتما بگو بهم درخواست بده
دردی که میکشی، اشتباهی که میکنی، اشکی که میریزی، حرفی که میشنوی، حس بدی که میگیری، عشقی که نمیگیری، آدمی که از دست میدی، آرامشی که نداری، محبتی که نمیبینی، انتظاری که میکشی، درون ریزیای که داری، قضاوتی که میشی، آرزویی که دفن میکنی، امیدی که خاک میکنی برای هیچکس مهم نیست؛ زور الکی نزن....چقدر این متن از فروغ فرخزاد موده:«هیچ چیز راحتم نمیکند. نه دریا، نه آفتاب، نه درختها، نه آدمها، نه فیلمها، نه لباسهایی که تازه خریدهام. نمیدانم چه کار کنم. بروم و سرم را به درختها بکوبم، داد بزنم، گریه کنم؛ نمیدانم