سلام خانم ها شبتون خوش دخترم چهار سالشه تو تابستون کلا تو اتاق خودش میخوابید اما زمستون که شروع شد اتاق دخترم خیلی سرده و مجبور شدیم بیاریمش کنار خودمون بخوابونیم امشب به شوهرم گفتم فکر میکنم داره وابسته میشه رفتم کنار تختش و گفتم اینجا اتاق زیبای شماست و شما باید اینجا بخوابی کلی گفت مامان تو هم بخواب یکم کنارش رو تختش دراز کشیدم بعد گفتم اخه تخت داره بهم میگه اینجا جای مامان ها نیست جای بچه های مهربونه.گفت خب تخت منو ببرین تو اتاق خودتون از ساعت 12 قصه گفتم براش تا الان خوابش برد ولی استرس گرفته منو نکنه سرما بخوره نکه اب بخواد بیدار نشم کلی استرس منو گرفته خوابم نمیبره.
من مادر نميشوم تا فرزندم را عصاى دستم كنم...من مادر نميشوم تا پيري و كورى ام را به فرزندم تحميل كنم....من مادرنميشوم تا بهاي قطره شيرى كه به كودكم داده ام پس بگيرم....من مادر نميشوم تا فرزندو وابسته و بيمار تربيت كنم و افتخار كنم به اينكه فرزندم مرا بر همسرش ترجيح ميدهد....من مادري بيمار نيستم...من مادر ميشوم تا انسانى سالم و مستقل تربيت كنم،مادرميشوم تا انسانيت را به فرزندم بياموزم.انسانى قوى و درستكار و خوشبخت....كودكم وظيفه اي در قبال من ندارد....بلكه من مادر او هستم و موظف به خوشبخت كردن فرزندم