بچه ها من چند ساله اومدم تهران
اینجا خالم و داییم رو دارم
با خانواده داییم رفت و آمدمون بیشتره
بعد تو همه مراسمات زنداییم ما رو دعوت میکنه
عین یه مادر هست برام
اخلاق من یه جوریه که حرفی حدیثی بشه عمرا جایی اون اتفاق رو نمیگم
مثلا زنداییم هر حرفی داشته باشه بهم میگه چون ازم مطمئنه
بعد شب یلدا رفتیم خونشون عروس تازشون هم اونجا بود